بانوی قدخمیده...
خواهرش برسینه وبرسرزنان/رفت تاگیردبرادر راعنان/سیل اشکش بست برشه راه را/ دود آهش کردحیران شاه را/شه سراپاگرم شوق ومست ناز/گوشه چشمی بدان سوکردباز/دیدمشکین مویی ازجنس زنان/برفلک دستی ودستی برعنان/ زن مگومردآفرین روزگار/زن بگو بنت الجلال اخت الوقار/زن مگوخاک درش نقش جبین/زن مگو دست خدا درآستین/ازفقای شاه رفتی هرزمان/بانگ مهلا مهلااش برآسمان/کای سوارسرگران کم کن شتاب/جان من لختی سبکترزن رکاب/تاببویم آن شکنج موی تو/تاببوسم آن رخ دلجوی تو…
پس زجان برخواهراستقبال کرد/تارخش بوسدالف را دال کرد/شدپیاده برزمین زانو نهاد/برسرزانوسربانونهاد/همچوجان خود درآغوشش کشید/این سخن آهسته درگوشش دمید/کی عنان گیرمن آیازینبی/یاکه آه دردمندان درشبی/پیش پای شوق زنجیری مکن/راه عشق است این عنان گیری مکن/درفراقت ازتوجانم عذرخواه/روکه رفتم حق توراپشت وپناه/رویتیمان مراغمخوارباش/دربلاودرشداید یارباش/روکه هستم من به هرجاهمرهت/آگهم ازحال قلب آگهت/چون شوی برنافه عریان سوار/دربه درگردی به هرشهرودیار/نیستم غافل دمی ازحال تو/آیم ازسرهرکجاهمراه تو/روکه سوی شام خواهی شد روان/باعلی آن قبله گاه عارفان…
منبع:نگاهی کوتاه به زندگی زینب کبری<س>/آیت الله سیدهاشم رسولی محلاتی